عشق ما آنیساعشق ما آنیسا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

♥♥آنیسا فسقلی♥♥

عید شما مبارک با یه عالمه تاخیر و شرمندگی

آمد بهار جانها .............   سلام عزیزه دل مادر  وای که امسال چه عیدییییییییییییی  بود  . قبلش تا سال تحویل بدو بدو داشتیم و وقت سر خاروندن نداشتیم . بعدشم تا امروز که 19 فروردین باشه محلت نکردم تو خونه بشینم  مسافرت رفتیم . یه عالمه مهمونی رفتیم عروسی رفتیم . همش پارک و مهمونی و بیرون رفتن به قول تو ددر بودیم . که فکر کنم توام دیگه دلت میخواد یکم خونه بشینی و آرامش داشته باشی عزیزه دلم توام خسته شدی .  راستی واقعا دختر به خانومی و مهربونی دختر من بوده تا حالا ؟ داشتیم ؟ نداشتیم که .  تو عزیزترینی برام مهربون من . گاهی فکر میکنم خیلی بیشتر از سنت من و موقعیتمو خستگیمو کلافگیمو درک میکنی . ...
20 فروردين 1393

تولد دو سالگیت مبارک همه زندگی ما

دختر نازم همه زندگیمون دو ساله شد باورم نمیشه انقدر زود گذشت باورم نمیشه . عاشقتم مامانی انقدر عشقی شیرین زبون شدی حسابی دلمو میبری فدای خنده هات و حرف زدنات بشم من عسلکم .  امسال برا تولدت خیلی برنامه ها داشتم اما دقیقا دو روز مونده به تولدت مامان سرمایی خورد که تا حالا تجربه نکرده بود حالم اصلا خوب نبود رفتم بیمارستان سرم زدم اصلا نا نداشتم از جام پاشم همشم غصه میخوردم که فردا تولدت و من هی کار نکردم اما خوشبختانه بعد از ظهر بهتر شدم و به کمک مامی و عمع گلریز همه چی ردیف شد دست گلشون درد نکنه . خدا برامون نگهشون داره انقدر هوامونو دارن .  همین جا از جفتشون تشکر میکنم . خلاصه کارای تولدت و کردیم و دیشب تولدت خیلی خوب و خوش برگ...
24 اسفند 1392

23 ماهگی دخترم و یه عالمه کار مامان

ای جون دلمی مامان ببخشید بابت این همههههههههههههههههههه تاخیر شرمنده روی ماهتم  خیلی سرم شلوغه خیلی کار دارم . هم کارای تولدت و دارم انجام میدم میخوام یه تولد عالییییییییی برات بگیرم هم کارای خونه تکونی و خریدای عید خلاصه که خیلی زیاد سرم شلوغه . شما خوشگل خانوم نازم که انقدر خواستنی و ماه شدی که نگو وووووو عین بل بل برام حرف میزنی من دلم ضعف میره برات صبح تا از خواب پا میشی میگی ماماننننننننننننننننن سداممممممممممم ( سلام ) بدو صبونه ....  من عشق میکنم من زندگی میکنم با دونه دونه کلماتی که از دهنت در میاد مامان  .راستی دخترم خیلی بزرگ شده اصلا باورم نمیشه هر روز که بیدار میشم و تو خوابی یکم بالا سرت وایمیسم نگات میکنم چ...
19 بهمن 1392

سوغاتی های آنیسا

عزیزه دلم قول داده بودم که عکس سوغاتی هاتو که خاله ها برات اورده بودن و برات بزارم اما وقت نمیشد اما امروز دیگه خدا رو شکر تونستم عکساشونو بگیرم و برات بزارم لازم به ذکر است که امروزم کلی سوغاتی از دختر خاله مامی ( مامان بابایی ) که اومده بودن ایران برا پسملشون عروسی بگیرن هم گرفتی که عکسشو برات میازرم دست گلشون درد نکنه . اول سوغاتی خاله ها البته از خیلیاش عکس ننداختم یه عالمه جوراب و جوراب شلباری  و گلسرهم خاله ها اورده بودن  دستشون درد نکنههههههههههه من عاشق این کفشممممممممممممممم . مرسی خاله های مهربون . این کاپشنم عمو کامران برات فرستاده بود یادم رفته بود عکسشو برات بزارم .عمو کامرانم دستت درد نکنه مهربون...
17 دی 1392

آنیسا بزرگ میشود

سلام عزیزه دلم مادر آخه فدای قد و بالات بشم که جدیدا انقدر زود بزرگ میشی و کارای جدید یاد میگیری عشقم  از غذا خوردنت که نمیگم چشم نخوری نه اینکه اینجا نگماااااااااااااااا کلا نمیگم حتی پیش خودم یه همچین مادر ترسوییم من . اما خدارو شکر خدارو صد هزار مرتبه شکر .  ماشالله کلا دختر خوبی هستی و تو هیچی من و اذیت نکردی . هم از نظر از شیر گرفتن هم از پمپرز گرفتن . کلا همه چیزی که برای مادرا کابوسه برای من و تو خیلی راحت و بیدردسر گذشت از بس که تو دختر ماهی هستی . زود باهام کنار میای . خدارو شکر  برای از شیر گرفتنت منتطر روزا و شبای بدی بودم خیلی جاها خونده بودم که نی نی هارو میبرن تو خیابون با ماشین میگردونن از بس گریه میکنن ام...
3 دی 1392

شب یلدای 92 و مادرانه من

به صد یلدا الهی زنده باشی  انار و سیب و انگورخورده باشی   اگر یلدای دیگر من نباشم تو باشی و تو باشی و تو باشی   قربونت برم مامانی شب یلدات مبارک عشقممممم ما شب یلدارو بدون باباش خونه بابایی و مامانا با خاله ها و دایی ها گذروندیم . آخه امسال آخرین سالیه که خاله ششقایق پیش ماست 8 روز دیگه میره از پیشمون و ما هممون غم داریم یه غم بزرگ یه غم غریب با اینکه میدونیم خوشبخت میشه اما ما دلتنگیم دلتنگ خاطره ها . توام انگار فهمیدی همش میچسبی به خالت و دنبالش عین یه جوجه میدویی . دلمون تنگ میشه دلمون خیلی تنگ میشه . اما اشکال نداره ایشالله که خوشبخت شه خیلی خوشبخت . راستی یه خبر خوب خاله ها دیروز از ...
1 دی 1392

بدون عنوان

من اومدم با یه پست پر از عکسسسسسسسسسس . اول از همه بگم با گذاشتن یه پست رمز دار به این نتیجه رسیدم که وبلاگ آنیسا چقدرررررررررررررر خواننده خاموش داره . مرسی که میاین و به آنیسا سر میزنید عزیزای دل ممنونم بعد باید معذرت بخوام از چند تا آقای گل که نتونستم رمزو بهشون بدم آخه یکم پست قبل خانومانه بود اگرنه اصلا رمز دارش نمیکردم و از پست رمز دار خیلی خوشم نمیاد اما بازم معذرت مهربونا .  حالا آنیسا و یه عالمههههههههههههههههههههههه عکس .اول از همه بگم 7 آذر سالگرد ازدواج من و بابایی بود برای همین شب رفتیم سه تایی شام بیرون و یه جشن کوچولو گرفتیم . تو عاشق فست فود و پیتزایی برای همین رفتیم فست فود : بعدشم رفتیم پارک سلامتی تو جهانشهر و...
20 آذر 1392

تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی آنیسا

تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی و بهترین غزل توی دفترم باشی تو آمدی که بخندی ، خدا به من خندید و استخاره زدم ، گفت مال من باشی خدا کند که ببینم عروس گلهایی خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی خدا کند که پر از عشق مادرت باشی خدا کند که پر از مهر مادرم باشی همیشه کاش که یک سمت ، پدرت باشد تو هم بخندی و در سمت دیگرم باشی تو آمدی که اگر روزگارمان بد بود تو دست کوچک باران باورم باشی بیا که روی لبت باغ یاس می رقصد بیا گلم که خدا خواست دخترم باشی تو آمدی و خدا خواست از همان اول تمام دلخوشی روز آخرم باشی ...
8 آذر 1392