عشق ما آنیساعشق ما آنیسا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

♥♥آنیسا فسقلی♥♥

یه پست طولانی با یه عالمه عکس + سفر کاشان

قربونت برم الهی هفته پیش با بابابیی و مامانی و دایی سپهر رفتیم نظنز شهر مامان بزرگت پیش فامیلایای مامانی خیلی وقت بود ندیده بودیمشون . خالمو و مامان بزرگمو . اولین بار بود که بی بابایی رفتیم مسافرت به تو خیلییییییییییییی خوش گذشت و کلی آب بازی کردی . حیاط مامان بزرگ خیلی با صفاس و هوا هم که گرم تو همش تو آب بودی و کلی با بچه ها بازی میکردی . کلی بهمون خوش گذشت توام اصلا اذیتمون نکردی نه تو راه نه اونجا فقط موقع برگشت به خاطر گرما یکم اذیت شدی که ما هم زود از ماشین پیاده شدیم و یکم هوا خوردی دست و روت و شستم یه لیوانم بهت خاکشیر دادم حالت خوب خوب شد تا اومدی تو ماشینم خوابیدی تا دم در خونه . اینم عکسای کاشان : آنیسا و طبق معمول آب بازی : ...
3 تير 1392

15 ماهگی دخملی و سفر دماوند

سلام عزیزه دل مامان .ببخشید مامانت خیلی تنبله . مرسی از تمام خاله های وبلاگی آنیسا که مارو تنها نمیزارن . از کارای جدیدت بگم برات که چقدر خانوم و ماه شدی عزیزه دلم . قشنگ بهمون ابراز احساس میکنی . بوسمون میکنی . نازمون میکنی . از ناراحتیمون ناراحت میشی دخمل فهمیده من . تا دستمو باز میکنم هر جا باشی میدویی تو بغلم و غش میکنی از خنده فدات شم من دلم ضعف میره اونوقت برات . جدیدا هم این شکلی پنگول نگاه میکنی تند تندم به به میخوری : آخ قربون لم دادنت فدات شم مننننننننن . راستی هفته پیش 4 روز با دوستامون رفتیم دماوند . خیلی خوش گذشت مخصوصا به تو دخمل خوشگلم . عشق میکردی تو هوای خوب دماوند و هم تو باغ بودی . بمیرم واسه نی نی ها که همش ...
11 خرداد 1392

14 ماهگی دخملی با یه عالمه عکس

عزیزه دل مامان چند وقته نمیرم بیام وبلاگت . ببخشید مامانی شما دیگه اصلا واسه من وقت نمیزاری شیطوننننننننن مامان .هر روز شیرین تر و خواستنی تر میشی . این روزا همش با هم میریم پارک و اینور اونور خیلی خوش میگذره بهمون . اما حیف که باباش نیست خیلی سرگرم کاره همش داره کارمیکنه که من و تو تو رفاه باشیم . بمیرم براش خیلی مهربون و ماهه مامانی . هواشو داشته باشیااااااااا . از کارای جدیدت نمیدونم کدوم و بگم . انقدر خوشگل کلمه ها رو میگی برات غش میکنم . توب (توپ ) بیدش (بدش ) نه نه نه ( میخوای بگی نه سه بار پشت سر هم میگی انگشتتم باهاش تکون میدی ) آب بیده باباش ماما تا کار بد میکنی میزنی آروم رو لپتو میگی اوووووووووووووه تا میگیم آنیس...
17 ارديبهشت 1392

کارای جدید 13 ماهگی

سلام عشق مامان انقدر شیرین شدی جدیدا که نگو . البته شیرین بودییییی خانومی شیرین تر شدی فدات شم . دیروز یه لیوان آب دستت بود ریختی رو زمین دیدمت گفتم واییییییی آنیسا دستتو گذاشتی رو لپت آروم گفتی اوووووی الهییییییی فدات شم ادای منو در میاری بعدشم یه دفعه نمیدونم از کجا یه دستمال پیدا کردی و تند تند شروع کردی پاک کردن آب باورم نمیشد قربونت برم یه ربع داشتی زمینو میسابیدی منم غش کرده بودممممممم .قربونت برم عزیزم نمیخواد از الان انقدر زحمت بکشی . عاشق تاب بازی تو پارکی . سر کوچه مامانی اینا یه پارک تا از جلوش رد میشیم تند تند میگی آبه آبه (تاب ) هههههههه هم به آب میگی آبه هم به تاب . انقدر خوشگل میگی برات ضعف میکنم . این روزا دیگه قشنگ راه...
28 فروردين 1392

عید دخملی سال 1392

عشقم چند وقت بود نرسیده بودم برات از عید و تعطیلات عید بنویم که با تو چطوری گذشت . شیرین ترین عید عمرم بود چون توام با ما بودی یکم شیطونی میکردی ولی باز همین بودنت خوب بود عزیزم . خوب امسال عید ما 6 روز اول و تنها بودیم برا اینکه بابا جون شما شیفت بودن یعنی 6 روز باید کامل میموندن سر کار 6 روز هم کامل میموندن خونه . برای همین ما هم تمام وسایلمون و روز اول عید بعد سال تحویل جمع کردیم و هول هولی رفتیم عید دیدنیامون و کردیم برای اینکه بابا ساعت 8 باید سر کار میبود و رفتیم بعدش موندیم خونه بابایی محمدت اینا . تو تمام این روزا کلی با خاله هات خوش گذروندی آخه اونا حتی یه نکن بهت نمیگن و اعتقاد دارن بچه هر کاری دوست داره میتونه بکنه چیزیرم که نمیخو...
14 فروردين 1392

مادرانه یک سالگی

بزرگ شدی خیلی زود بزرگ شدی عشق مامان . از یه طرف دوست دارم بزرگتر شی انقدر بزرگتر که کلی بتونم برات دردل کنم از یه طرف دلم برا تک تک ثانیه هایی که گذشت تنگ شده .دختر من یه عالمههههههههههه کارای جدید یاد گرفته .بوس میفرسته . بای بای میکنه . الکی سرفه میکنه . قشنگ راه میره . یه عالمه کلمه جدید یاد گرفته . 2 تا دندون دیگه ام به مرواریداش اضافه شده . راست میگن بچه ها زود بزرگ میشن . اولا از پیرییییییی خیلی بدم میومد اصلا دوست نداشتم پیر شم اما الان دوست دارم پیر شم و جوونی و خوشبختیه تورو ببینم . دوست دارم برای تو هر فداکاری بکنم . دوست دارم تمام لحظه هام و به پات بریزم . دوست دارم دوسم داشته باشی و ازم راضی باشی.دوست دارم مادر خوبی باشم . همی...
12 فروردين 1392

عيدت مبارك دخترممممم

آنيساي من زيباي من عيدت مبارك  شيرين ترين روياي من عيدت مبارك فصل بهاران شد لبت پر خنده بادا اي غنچه ي نوپاي من عيدت مبارك پايان شد اين شب و سحر نزديك آمد يادآوره يلداي من عيدت مبارك من ميروم تا كامي از دريا بگيرم با من بيا همپاي من عيدت مبارك  گويا كه شب ديگر به پايانش رسيده روشنگر شبهاي من عيدت مبارك ديگر هراسي از شب و ظلمت ندارم اي نور روح افزاي من عيدت مبارك   بي اندازه دوست دارم آنيسام ايشالله سالي پر از سلامتي و خوشي داشته باشي عزيزه دلم عاشقانه دوست داريم .     ...
4 فروردين 1392

تولد یک سالگی دخترم

آنیسام باورم نمیشه که این یک سال انقدر زود گذشت . این یک سال با تمام سال های زندگی من فرق میکرد . نمیتونم برات بگم که چقدر خوشبختم که تو رو دارم . چقدر هر دفعه که نگات میکنم احساس خوشبختی میکنم . هیچی هیچی هیچی از خدا نمیخوام جز سلامتی و خوشبختی و خوشحالی تو . دوست دارم . به معنی واقعی دوست دارم . نمیدونم تا حالا این حس وتجربه نکردم . چقدر حس شیرین و سختیه مادر بودن . خدایا شکرت خدایا 100 هزار مرتبه شکرت .مرسی که گذاشتی طعم این حس قشنگ و بچشم . خدایا به بزرگیت قسمت میدم مراقب دختر من باش . فقط همین تولد یک سالگیت مبارک شیرین ترینم . من و بابا عاشقانه دوست داریم و تمام عمرمون و به پای و خوشبختی تو میریزیم . آنیسا برام بمون . کنارم ب...
26 اسفند 1391

12 ماهگی و راه افتادن آنیسا

سلام مامانی ببخشید خیلی وقته نرسیدم بیام اینجا برات بنویسم دخملمممممممم انقدر شیظون شدی که نگوووووووو همش داری شیطونی میکنی یه لحظه یه جا بند نمیشی مامانی دیگه نمیرسه بیاد پای نت . فدات بشم من بزرگ شدی . 25 اسفند تولدته انگار نه انگار که یک سال گذشت این 1 سال شیرین ترین روزای زندگی من بود با وجود تو . آنیسا خیلی دوست دارم و هر روز این احساس بیشتر میشه . نمیتونم حتی چند لحظه از خودم دورت کنم شیرین من . از پیشرفتات بگم که یه عالمه تو این دو ماهه تغییر کردی . کلمه هایی که میگی : آب ماما بابا بییم (بریم ) دس (دست ) بیده (بده ) بوف (غذا) قربون شیرین زبونیات برم من . تا میگیم آنیسا بای بای کن تندی دستاتو تکون میدی . آنیسا بوس کن ...
29 بهمن 1391