دو باره سلام
امروز یهو به ذهنم رسید من قدیما یه وبلاگ داشتم ، میدونی این روزا انقد هممون درگیر کار و زندگی و مشکلات فراوووووون اجتماعی که دیگه یادمون میره چه کارایی میکردیم ، اومدم باز مثل قدیم یکم برات بنویسم ولی گفتم بزار اول یکی از عکسات و بزارم شاید دوستای قدیمی که اینجا داشتم بیان و ببینن دخترم چقد بزرگ شده خانوم شده ، این همون عروسکی که وقتی حامله بودم اینجا از استرس به دنیا اومدنش میترسیدم الان شده همدمم ، در دلامو بهش میگم خلاصه بازم سلام ما دوباره اومدیم ...
نویسنده :
سمیرا
15:37