27 ماهگی پرنسس و باغ کردان
وای عشقممممممممممممممممم سلامممممممممم تورو خدا مامان و ببخش انقدر دیر آپ کرده .. گووش شیطون کر امسال خیلی سال خوب و خوشی همش با هم اینور اونور مهمونی و پارتی و از این حرفاییم کلی بهمون خوش میگذره برا همین نمیرسم زیاد بیام نت .
دوستای گلم خاله ها عموهای گل آنیسا مامان آنیسا رو ببخشید دلم براتون خیلی تنگ شده . تمام پیغامای پر مهرتونو با هم میخونیم و کلی دوستون داریم .
آنیسا عشقم خانومم پرنسسم دختر گلم آخه زیبا تر از تو تو دنیا برا مامان وجود نداره . آخه چقدر هر روز که میگذره بامزه تر و شیرین زبون تر میشی تو فدای قد و بالات بشم من عروسک
آنیسا خیلی خیلی خیلی خوشگل حرف میزنه گاهی با جملاتش من و شوکه میکنه . اون روز بهم میگه مامان شما صلاح میدونی من برم بالکن ؟ نمیدونم صلاح و دیگه از کجا شنیده . باهوش منه دیگه این سرتق . بسیار بسیار حرف حرف خود شدهه و برای رسیدن به کارایی که میخواد انجام بده جیغای بنفش میکشه . البته من مقاومت میکنم . میخوام از الان بدونه هر چیزی زوری به دست نمیاد .
خلاصه روزای خوب و خوشی با هم میگذرونیم . ایشالله که همیشه زندگی همه بر وفق مرادشون باششه و دلاشون پر از مهربونی و شادی .
هفته پیشه دوباره با یه سری از بچه ها رفتیم باغ. وای که چقدر خوش گذشت . دوروز اونجا بودیم و آنیسای بد غذا تبدیل شده بود به یه دختر خوب که میشست سر سفره تا ته غذاشو میخورد . و چه لذتی از این بالاتر برای یک مادر بچه بد غذا دار . همش تو آب بود و عاشق شنا کردن . میرفت بالای سکو و میگفت مامانی شیرجه بزنم ؟ میپرید بغل باباش تو آب . خلاصه که خوش گذشت جای همه دوستان خالی .
اینم عکسای باغ :
اولین مایو جدی دخترم
وقتی بابایی با دخترش میرقصه :
ایشالله نماز روزه های دوستای گلم قبول باشه . خیلی دوستون داریممممممممممممم .