بدون عنوان
من اومدم با یه پست پر از عکسسسسسسسسسس . اول از همه بگم با گذاشتن یه پست رمز دار به این نتیجه رسیدم که وبلاگ آنیسا چقدرررررررررررررر خواننده خاموش داره . مرسی که میاین و به آنیسا سر میزنید عزیزای دل ممنونم بعد باید معذرت بخوام از چند تا آقای گل که نتونستم رمزو بهشون بدم آخه یکم پست قبل خانومانه بود اگرنه اصلا رمز دارش نمیکردم و از پست رمز دار خیلی خوشم نمیاد اما بازم معذرت مهربونا .
حالا آنیسا و یه عالمههههههههههههههههههههههه عکس .اول از همه بگم 7 آذر سالگرد ازدواج من و بابایی بود برای همین شب رفتیم سه تایی شام بیرون و یه جشن کوچولو گرفتیم . تو عاشق فست فود و پیتزایی برای همین رفتیم فست فود :
بعدشم رفتیم پارک سلامتی تو جهانشهر و سه تایی بین درختا رو برگا راه رفتیم و شما میدوویدی و من و بابا لاو میترکوندیم با هم خخخخخخ
اینم آنیسا خانومممممممممم که عاشق اینه که رو برگا بدووووو و صدای خش خشونو در بیاره . خلاصه که یه شب عالی پاییزی رو سه تایی گذروندیم . دستای همو گرفته بودیم تو سرما و به تو نگاه میکردیم که میدوویدی و میخندیدی و خدا رو شکر میکردیم که انقدر خدا دوسمون داشته که تورو بهمون داده . خدایا هزار هزار مرتبه شکرت
فرداش بابا هوس پنکیک کرد برای همین رفت تو آشپزخونه و مشغول آشپزی شد بعد که آماده شده انقدر محشر شده بود که نگوووووووووو. من و بابا هم روش شمع گذاشتیم گفتیم آنیسا از خواب بیدار شه سورپرایزش میکنیم براش تولد میگیریم شمع گذاشتیم روش تو از خواب بیدار شدی گفتیم آنیسا بدو تولدته . توام دوویدی با خوشحالی و کیک شمع روشن و دیدی و کلی ذوق کردی و خندیدی فدات شم من . بعدم ما دست زدیم برات تولد الکی گرفتیم . خخخخخخخخخخ پدر مادر خوشحال
اینم دستپخت باباش که جدیدا بهش میگی باباشی باباشی به منم میگی مامانم مامانم میخوای صدامون کنی فدات شم
اینم آنیسا خانوم در تولد الکی :)
و عشق مامان در حال با لذت خوردن پنکیک
پریروز اولین برف زمستونی بارید وای که چقدر قشنگ بود صبح که از خواب بیدار شدی بهت گفتم آنیسا بدو داره برف میاد زودی اومدی پشت پنجره و با لذت برف و نگاه میکردی و میخندیدی و تند تند میگفتی مامان بف بف بعدشم حاضر شدی رفتیم خونه بابا جون اینا اینم آنیسا و بابا بزرگش زیر اولین برف زمستونی :
دیروزم با بابایی بردیمت پلی هوس که خیلی دوست داری چون روز قبلش میخواستی بری بیرون و شب بود باباشم نبود من نبردمت اما تو گوشت بهت قول دادم که فردا بابا میاد میبرمت پلی هوس توام گریه نکردی دیگه و قبول کردی پشت همم 10 بار گفتم قوله قوله قول . نمیخواستم حرفم پیشت دو تا شه بهت قول داده بودم خوب برا همین بعد از ظهر با بابا رفتیم یه عالمه بازی کردی و عشق کردی .
برای اولین بار از این قلعه بادی گنده ها رفتی و بالا و سر خوردی پایین من دل تو دلم نبود آخه اصلا روت تسلط نداشتم خودمم که نمیتونستم بیام بالا خوشت اومد 100 بار رفتی بالا سر خوردی پایین و کلی با بچه ها لگو باز کردی
الهی فدات شم من که انقدر تو اجتماعی اونجا با همه دوست شده بودی و تند تند به همه میگفتی نی نی بیاااااااااااااااا نی نی بیا
اونام که جلوته با لگو درست میکردی میگفتی کیک نمیدونم این کجاش شبیه کیکه خخخخخخخخخخخخخ
اینم نتیجه نقاشی کردن تنهایی شما نمیدونم چه علاقه ایی داری رو دست و پا ت نقاشی بکشی گلم
اینم یه عکس تو یه روز که هوا خیلی خوب بود با هم رفتیم بیرون گردش و من عاشق این عکستم :
اینم عکس آنیسا خونه آزی جون اینا که میخواست دوغ و نوشابرو با هم بخوره
اینم آنیسا با جوجه بازی میکرد و تند تند میگفت جوجه جوجه انقدرم خوشگل میگفت که نگو
راستی یه اخلاق جدیدددددددددددددددددددددددددد آنیسا روزی 10000 بار میپرسه این چیه ؟ این چیه ؟ این چیه ؟
و من عشق میکنم و با تمام حوصله همرو جواب میدم تو ماه منی تو عمر منی تو همه چیز منی تو تمام زندگی منی تو عشق منی همه چیزم
راستی خاله اینا یک هفتس رفتن ترکیه و ما کلی دلمون براشون تنگ شده . کلی برات خرید کردن دستشون درد نکنه . فکر کنم پست بعدیت فقط عکس سوغاتیات باشه