وقتی آنیسا پسمل میشود
آخه مامان قربونت بره این لباسا پسرونس چرا پوشیدی عین پسمله شدی عزیزه دلم میخوام قورتت بدم نانازم
ما اینجا از حموم اومدیم حسابیم سیریم لباس پسرونه هامونم پوشیدیم رفتیم تو تختمون بخوابیم این محمدرضا (اسکندر )نمیزاره :
بعدش رفت دوستاشم اورد با ما بازی کنن :
بعد ما گفتیم بابا پاشید برید ما خوابمون میاد دست از سر ما بردارید رومون و کشیدیم تا بخوابیم :
که یهو خوابمون برد ببین چه خوشگل خوابیدیم :
راستی چند وقته یکی از جشمای ما اوف شده هی ازش آب میاد مامان میخواد مارو ببره دکتر. ببین...... اگه گفتی کودوم چشمه ؟ :
بعدشم ما عاشق این عروسکه ایم مامان بزرگ پروینمون برامون گرفته همش تو تخت باهاش صحبت میکنیم ولی اون به جای جواب درست حسابی فقط برا ما آهنگ میزنه مارو میخوابونه به اینم میگن دوست ؟ صد رحمت به محمدرضا (مامان پروین دست شما درد نکنه )
این کارت پستالم مریم جونم برا آنیسا فرستاده . مرسی خاله 1000 تا بوسسسسس