خنده بلند و نوشابه بازی
شیرین عسل من همین 1 ساعت پیش داشتم باهات بازی میکردم یهو بلند زدی زیر خندهداشتم از ذوق میمردم. بابایی خواب بود زودی بیدار شد با صدای خندت ایشالله همیشه لبت خندون باشه گل دخترم .
دیشب با بابایی داشتیم شام میخوردیم شما هی بیتابی کردی بابایی مجبور شد بیارتت پیش خودمون رو اپن نشسته بودی که تا بابایی نوشابه رو گذاشت رو اپن شروع کردی دست و پا زدن بابام دادش بهت .انقدر خوشگل باهاش بازی میکردی میخواستیم قورتت بدیم .
جدیدا عاشق اینی که باهات بازی کنن عشقم همش اسباب بازیات دستت و باهاشون عشق میکنی بعدا عکس چندتا اسباب بازیاتو که خیلی دوسشون داری برات میزارم عشقمممممممممممممممم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی