شعر ماه تولد تو
مامانی امروز این شعره به چشمم خورد انقدر به دلم نشست که نگو یاد روزای اولی که اومده بودی تو بغلم افتادم چه روزایییییییییییی بود چقدر داره زود میگذره چقدر داری زود بزرگ میشی میخوام قدر تک تک نفسهایی که داری کنارمون میکشی رو بدونم
با تمام وجودم دوستت دارم و برام عزیزی. خدایا مرسی که من و لایق دونستی همچین فرشته ایی رو بخشیدی بهم تو رو به بزرگیت قسم فقط برام نگهش دار صحیح و سالم و خوشبخت دیگه هیچی نمیخوام قول قول قول
اینم شعره :
ماه تولد تو
کدوم ماه قشنگه؟
لباسی که طبیعت
تنش کرده چه رنگه؟
به دنیا اومدی تو
آخرای زمستون
ماه قشنگ اسفند
آخر برف و بارون
خورشید آروم آروم داشت
برفا رو آب می کرد
آفتابو می پاشوند
سرما رو خواب می کرد
وقتی که اومدی کوه
رخت سفید برش بود
داشت از سرش می افتاد
چادری که سرش بود
وقتی آدم برفیا
از کوچه ها پا شدن
دست همو گرفتن
راهی دریا شدن
تو او مد ی به دنیا
وقتی که سال می رفت
سرما با کوله بارش
بی پر و بال می رفت
تو اومدی و مردم
لباس نو خریدن
آجیل و قند و شربت
گوشت و پلو خریدن
تو اومدی و با تو
صدای عید میومد
غصه و غم رو می برد
سال جدید میومد
تو اومدی به دنیا
در ماه آخر سال
خدا کنه که باشی
همیشه شاد و خوشحال
دوست دارم فسقلی دوست داشتنی موش کوچولوی من