روزهای پاییزی ما با هم
سلام عزیزه دلم مامان
پاییز شد . من همیشه عاشق پاییزبودم این روزا حال و هوام خیلی خوبه بخصوص که هوا یکمم سرد شده و قشنگ بوی پاییز تو خیابونا بیاد . قربون دخترم بشم که انقدر عاشق هوای خنکه . توام کلی با این هوا عشق میکنی از اولم عاشق خنکی بودی عزیزه دلم . دختر زمستونیه منی دیگه مامان فدات شه .
بزار یکم از پیشرفتات بگم دایره لغات آنیسا البته تا اونجا که یادمه :
هر چیزی که بهت میدیم تند تند میگی مسی (مرسی ) انقدر خوشگل میگی که من میمیرم برات روز 20 باز بیشتر میگی مسی مهربونه مامان
تا یه صدای بلند میاد یا خودت دی وی دی رو روشن میکنی یه دفعه صداش میاد تند دستتو میزاری رو قلبتو میگی تسیدم تسیدم (ترسیدم ) آخ قربون قلبت بشم منننننننننننن
تمام کلمات دستوری رو یاد گرفتی و روزی هزار بار به مامان امر ونهی میکنی . بیا ایجا . میشین ایجا . برو . پاژو (پاشو ) . بیدی من ( بده من ) . بییز ( بریز ) .
به نقاشی کشیدن میگی چش ( یعنی چشم چشم دو ابرو بکش )
هر سوالی ازت بپرسیم چه مثبت چه منفی حالت سوالی داشته باشه میگی : نه
فقط وقتی من میگم آنیسا این کارو بکن باشه ؟؟؟ میگی باشی
تمام صدای حیوانات و اعضای بدنتم بلدی
تا از حموم میای تند تند میگی مامان گووووووووش ( یعنی گوش پاک کن بده )
مامان و باباش ( به بابات میگی باباش ) ورد زبونته همش میگی
جی جی ( یعنی سی دی ) عاشق کارتوناتی مخصوصا غار نشینا و رولاکس روزی 100 باز میبینیشون کشتی مارو تلویزیون فعلا برا ما تعطیله
پنگولللل ( تا شروع میشه تند تند میگی پنگوللللللللل ) به عمو پورنگم میگی عموووووووووووو
شعر عمو زنجیر باف که میگیم بخون میگی آباجییییییی بااااااااااااااااااا ( یعنی عمو زنجیر باف بلههههههه )
رو تابم همش برا خودت تاب تاب ابازیییییییی میخونی فدات شم
از هر جا میخوای بپری خودت میشمری یککککک دووووووو پججججججج (پنج )
بای بای میکنی . بوس میفرستی . چشمک میزنی و البته زبون درازی میکنی ( عمو رضا یادت داده :) )
شیر که میخوای میپری بغلم میگم آنیسا شی شی نیست تندی پیداش میکنی و میگی اینااااااااااااااااااش و میخندیمن عاشق ایناش گفتنم
همه چیزو پشتت قایم میکنی و میگی کووووووووووو بعد زودی درش میاری و میگی اینااااااش
تا چشمامونو میبندیم من و بابایی یعنی لالا کنیم آنیسا سریع میای اون لبای شیرین تر از عسلتو میزاری رو لبامون یعنی بیدار شید ما م کم طاقتتتتتت
آنیسا بگو دوست دارم : دوووووووووست آنیسا بگو عاشقتم : عاجقققققققققققق
یه عالمه کاری جدید میکنی اما اینجا همشو نمیتونم بنویسم که مامانی خلاصه اینکه خیلی زود داری بزرگ یشی خیلی زود بعضی وقتها احساس میکنم از تک تک ثانیه هات باید استفاده کنم چون خیلی زود داره میگذره مامانم . نوزاد کوچولوی مامان الان دیگه برا خودش خانومی شده ماشالله . خوب بریم سراغ عکسا دختر قند عسلم :
این اولین لباس پاییزه آنیسا خانوم که دیشب تنش کرد برای اینکه میخواستم ببرمش پارک :
اینم اولین بار که مامان نسرین موهای دخترمو بافت :
چند روز پیش یه دفعه هوس کردم برم امام زاده ایی که 6 سال پیش وقتی هنوز ازدواج نکرده بودم با خالم اینا رفته بودم من عاشق این امام زاده بودم کلی بهم آرامش میداد به بابا گفتم و یه روز صبح منو برد اونجا انقدر جاش سخت بود عمرا فکر نمیکردم پیدا کنم کلی کوچه پس کوچه بود که بعد از 6 سال عوض شده بود و من فقط یه بار رفته بودم همینطوری به بابا آدرس دادم اما در کمال تعجب پیداش کردیم تا لحظه آخر نمیدونستم کجاییم. هیچکس نبود و در قفل از بالکن رفتم درو باز کردم و رفتم تو . کلی آرامش گرفتم . بابا هم عاشق آرامش اونجا شده بود هیچکس نبود فقط سکوت توام کلی از بالکن اونجا خوشت اومد و میدوییدی اینور اونور :
اینم بالکنش :
راستی عشق مامان روزت مبارک باشه عزیزه دلم . دیروز روز کودک بود برای همین من و بابا برات این سی دی هارو کادو گرفتیم :
و شبش بردیمت پلی هوس رویای کودکانه تو بلوار مولانا خیلی بهت خوش گذشت و کلییییی بازی کردی با بچه ها اینم عکسات :
آخه شیطونه مامان آدم اونطوری میره رو سرسره ؟
فرداشم که بیدار شدیم بابا برامون صبحونه درست کرده بود و کلی مامان ذوق کرد :
آخه بابایی ما عاشقتیم که با احسااااااااااااس
راستی ما دوباره رفتیم شمال با دوستامون . وای که هوا چقدر خوب بود و ما کلی لذت بردیم خنک و خوببببببب . اینم عکسای شمال پاییز 92 :
اینجا وقع رفتن تو جاده وایسادیم چایی بخوریم توام تازه از خواب پاشدی واسه همین موهات بهم ریختس
بعدشم باباش برات یه فرفره خرید که تو عاشقش شدی و کلی از چرخیدنش ذوق کردی و میخندیدی :
عاشق بالکن اونجام قشنگ تو دریاس . با بابا و عمو مهدی و مهیار همش تو بالکن بودی و از هوای محشر اونجا لذت میبردی
اینم تو حیاط ویلای مانی اینا گرفتم ازت :
دوست داریم ما ملوسک فسقلی مامان