1ماه و 14 روزگی
مامانی دیگه کم کم داری برا خودت خانمی میشی . از وقتی خندیدن یاد گرفتی دل من و بابایی و بدجوری بردی . وقتی میخندی تمام سختی هایی که تو اون روزای اول کشیدم و یادم میره . خلاصه اینکه میمیرم برا اون خنده های نصفه نیمت عشقممممممممممممممم
حالا از بابایی بگم برات : انقدر عاشقته که نگو اگه بگم تمام شبم با آنیسا حرف بزن نه نمیگه . تو مهمونیا همش چشش دنبال تو مخصوصا اگه یکی بغلت کنه . 5 دقیقه میتونه دووم بیاره بعد پا میشه میگه : بابا بدید بچمو دلم براش تنگ شده . به این بهونه از دست همه میگیرتت . تمام روز داره قربون صدقت میره . خداییش فکر نمیکردم اینطوری بهت ابراز احساسات کنه فکر میکردم خجالت بکشه . ولی نهههههههههههههههه جلو همه از نوک پات قربون صدقت میره تا دونه دونه موهای نداشتت :)))))))))
خلاصه اینکه مرسی که اومدی و تمام زندگیمونو خوش رنگ تر از همیشه کردی . با تو زندگی ما کامله کامله .خدایا شکرت بابا این فرشته آسمونی که بهم دادی . فقط برام نگهش دار تا همیشهههههههههههه
دوست داریم خیلی بیشتر از اونی که حتی خودمون فکرش و میکردیم .دونه دونه نفسات برام عزیزه عشق مامان .
الان که دارم اینو مینویسم عین فرشته ها جلوم خوابیدی .خیلی غم دارم ولی با دیدن تو همش فراموش میشه . مهم تویی و بودن تو عروسکم.