قالب وبلاگ و دایی سهراب و واکسن 2 ماهگی
قربونت برم من مامانی امروز دایی سهرابت برات یه قالب وبلاگ خوشگل طراحی کرد و برات گذاشت . من که عاشقش شدم . عاشق اون کله کوچولت اون کنارا شدم . دایی سهراب جونم دستت درد نکنه عشقممممممم .آنیسا برات 1000 تا بوس فرستاد بابت این کادو خوشگلت .
دوست داریم 1000 تا عزیزه دلم
******************************************************
حالا از امروز بگم برات مامانی . الهی بمیرم برات امروز صبح با بابایی شما رو بردیم برای چکاپ ماهیانت پیش دکتر . دکتر گفت همه چیز شما خوبه و خدارو شکر وزن گیریت و قدت و دور سرت نرمال نرمال بود و من از این بابت خیلی خوشحالم . ماشالله هزار ماشالله مامانی .
بعدش به بابایی گفتم بریم بپرسیم خانه بهداشت نزدیک خونمون کی ببریم آنیسارو واکسن بزنیم تا رفتیم هیچکس اونجا نبود خانومه گفت همین الان بیارینش خوب .من از دلشوره داشتم میمردم همش میخواشتم به یه بهانه ایی بندازم یه روز دیگه ولی بابایی زیر بار نرفت . وقتی رفتیم من که دل نداشتم اومدم بیرون بابایی پای شمارو گرفت تا برات واکسن بزنن . وقتی جیغ زدی داشتم از ناراحتی میمردم انقدر اشک ریختم که نگو . بمیرم برا پاهای کوچیکت مامانی .بعدش زود ساکت شدی و بغض کردی تو ماشین رو پای من خوابت برد بعد بابایی مارو گداشت خونه مامانی به شما قطرتو دادیم خیلی اذیت نشدی مامان . خدا کنه شب زیاد تب نکنی دارم از دلشوره میمیرم....
دوستتتتتتتتت دارم . هیچ وقت دوست ندارم اشکاتو ببینم نفس مامان