عشق ما آنیساعشق ما آنیسا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

♥♥آنیسا فسقلی♥♥

رفتیم با هم تهران

1391/3/20 14:33
نویسنده : سمیرا
951 بازدید
اشتراک گذاری

قربونت امروز با بابایی صبح که از خواب پاشدیم رفتیم تهران خرید .شما تا آزادی خواب بودی بعد بیدار شدی یه کم شیر خوردی بازم خوابیدی . رفتیم برا بابا یه پیرهن خریدیم بعدش با بابایی رفتیم سمت خیابون بهار یه دوری بزنیم آخه نزدیک اونجا بودیم . یه چند تا چیز برات خریدم که خیلی دوسشون دارم برا همین عکسشون و میزارم برات عشقم .

این اولی رو از همه بیشتر دوسش دارم یه کتاب بود توش همه چیزایی که در مورد تو بود جا داشت بنویسم بعدا بزرگ شدی میدم بهت . دوست دارم عروسی که کردی . سر عروسیت بهت کادو بدم .خنده داره ؟ من تو 3 ماهگی تو دارم به چه چیزایی فکر میکنم  تو این کتابه خیلی چیزا داره که همش درباره تو .

اینم صفحه اولش :

اینم عروسکته اسم اصلیش اسکندره ولی من نمیدونم چرا اصرار دارم اسمش محمدرضا باشه . آخه هر وقت یه لباسی میپوشونم تنت مثل پسرا میشی موقع قربون صدقه رفتنت میگم محمدرضای من .

این بالشترم برات گرفتم آخه از ریختش خوشم اومد مهربون بود :

این یه دست لباس تو خونه رو  چون من عاشق رنگ بنفشم برات خریدم

مبارکت باشه مامانی . ایشالله لباس عروست و برات بخرم . امشب نمیدونم چرا گیر دادم به عروسیه تو خجالتنیشخند راستی مرسی بابایی به ما هی پول میدی ما بریم خرید کنیم . ما عاشقتییییییییییییییییییییییم

بعدم از تهران که اومدیم رفتیم خونه مامانم اینا و کلی با دایی سهراب و دایی سپهر و خاله شقایق و خاله پگاه خوش گذروندیم .راستی بابایی ( بابای من ) برا مامانی ( مامان من ) یه تفنگ آپ پاش خریده خنده کلی باهاش بازی کردیم . کلا امروز روز خوبی بود و کلیم بهمون خوش گذشت قند عسلم .الانم شما آروم عین یه قرسته تو تختت خوابیدی . من عاشقتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

سهراب
19 خرداد 91 1:43
اوللللللللللل ، راستی اینجا هم کامنت اولی همه گیر نشده؟؟؟ به ما هم کلی کنار آنیسا خوش گذشت
مامان دخملی
19 خرداد 91 13:07
سلام مبارک باشه وسایل دخمل کوچولوت
هانیه
19 خرداد 91 13:14
مفارکش باشه همه خریداااش اون دفتره خیلی ایده جالی بود، وقتی بزرگ شه و ببینتش کلی ذوق میکنه
آرزو
19 خرداد 91 17:43
ای جانم به این عروسک!!! حالا چرا محمد رضا؟!!!! من به روزم منتظرتم
جوجوهای ناز ما
19 خرداد 91 21:16
سلام به سمیرا و آنیسای خاله مفالکه.آقای منم برام این عروسک اسکندر رو عیدی خریده.من اسمش رو فسقلی گذاشتم.1سوال.این کتاب که گرفتی خودت باید توش بنویسی یا توش نوشته؟منم می خوام برم بخرم.میشه مشخصاتشو بدی برم بخرم؟مرسی خاله جون
حسين
19 خرداد 91 21:35
سلام انيساي گل قربون اون چشات بهش چيزي نگو ولي مامانت خسته شده ازت امروز ميخاست شوهرت بده بري خانمي باور كن هر روز نبينمت دلم اروم نميشه قول ميدم يه عموي واقعي برات باشم و حقشو بجا بيارم راستي به بابا بگو قم بيايد خونه عمو باعث افتخار ساري هم خواستيد خونه خودتون ما كليد دارشيم انيسا هرروز دعا گوتم سلامت باشي گل گل ها لبات خندون و دلبابا و مامان شاد
مژگان
20 خرداد 91 0:12
سلام عزيزم. خوبي گلم؟ دخمل فسقلت چطوره؟ با يه همچين ماماني حتما حسابي خوش به حالشه ها. چه چيزاي قشنگي واسش گرفته بودي. مخصوصا اون دفتر خيلي جالب بود. در آينده خيلي كادوي با ارزشي مي شه واسش. آفرين به اين مامان با حوصله و با انگيزه با يه دنيا مهربوني.
نایسل
20 خرداد 91 0:42
ای جان چقدر همه چیش خوشگله مبارکککش باشه از همه خوشمل تر اون کتابه است
نرگسی
20 خرداد 91 1:30
چه چیزای خوشملی خریدی .. مبارک باشه ایشالله به سلامتی استفاده کنی براش عزیزم ..
مامان مانی
20 خرداد 91 16:11
چه مامان خوشگل و خوش تیپی
نسترن(یک عاشقانه آرام)
20 خرداد 91 22:49
مبارکه مبارکه چه وسایل خشگلی خریده مامانی برات آنیسا جون....
نسترن
23 خرداد 91 11:16
مبارک باشه لباساش و اون متکا عالیه فقط خدا کنه قسمت بشه و بنویسی خاطراتش رو فقط سمیرا جون نکنه اونجا بنویسی اینجا رو فراموش کنی
مامان محمدسجاد
24 شهریور 91 14:49
سلام عزیزم.خدا دخترت رو برات نگه داره
اگ اشکالی نداره میتونم بپرسم این دفتر رو از کجای خیابون بهار خریدی؟؟خیلی خوشم اومدش...ممنون


عزیزممممممممم بیشتر مغازه ها تو خیابون بهار دارن خانومی