واییییییییییییی این پاها کجا بود
سه روز بود که دخملیه ما میتونست پاشو بگیره و به قولی پاشو شناخته بود و هی به خودش میگفت : این چیه جدیدا به من اضافه شده ؟ و از اونجایی که آنیسا هرچی دستش میرسه اول میخواد ببینه چه مزه ایی سعی در این داشت که مزه این موجود ناشناخته تازه اضافه شده رو هم ببینه چطوریه . هی تمام سعیشو میکرد اما نمیتونست مزشو بچشه که بلاخره بعد از تلاش های شبانه روزی دخترم امروز موفق شد قشنگ یه دل سیر پا بخوره . ببینید :
اینجا داشتم تلاش میکردم نمیومدش این پاهه هی با من لج میکرد :
بلاخره موفق شدممممممممممممم
اینم عکس امروزت از حموم اومده بودی عشقممم ببین بابا چقدر پیچوندتت:
راستیییییییییییییییی آنیسا بمیرم برات ببین بابات باهات چیکار میکنه نمیگه هنوز تو نی نی کوچولویی . آخه تو چرا ذوق میکنی میخندی نفس مامان که اونم وقتی من بهش میگم:نکن. میگه: خودش خوشش میاد ببین !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!