6ماه و 20 روزگی آنیسا
عزیزممممممممممم مامانی که هر چقدر میگذره شیرین تر و خواستنی تر میشی فدات شم خیلی دوست دارم یعنی بیشتر از دوست داشتن دیوونتم نفسم
اومدم امروز تا از کارا و پیشرفتای جدید تو گل دخملم بنویسم .این چند وقته خیلی کارای جدید یاد گرفتی و خیلی خوردنی شدی
الان دیگه خیلی مسلط میتونی بشینی. مامانی انقدر نمک میشی وقتی میشینی آدم دوست داره قورتت بده
تو سینه خیز رفتن که استادی کل خونرو میگردی چهار دست و پام 3 روزه یداد گرفتی و میری ولی چند قدم که میری خسته میشی و دوباره شروع میکنی به سینه خیز رفتن . خلاصه همش باید از اینور اونور بگیرمت نفسم.
همش سخنرانی میکنی واسه ما عشقمم آغااااااااااااااااا بووووووووووووووووووووووو ددددددددددددددددده اووووووووووووووو خلاصه دخملم سخنرانیه برای خودش .بابا زیاد میگی ماما هم میگی ولی نمیدونم میفهمی دقیقا چی میگی یا فقط صدا در اوردنش و یاد گرفتی فدات شم.
شاهکاره امروزتم داشتیم با بابا شام میخوردیم یهو عمو پوریا گفت :آنیساااااااااااااااااااااااااا زود برگشتم دیدم جلو میز تلویزیون و گرفتی و قشنگ بلند شدی سکته کردم اومد زودی گرفتمت نخوری زمین خانومم.
شیطون ماماننننننننننننن
از دندون خوشگلتم فعلا خبری نیست فقط داره اذیتت میکنه این دندونا خدا کنه زودتر دراد کمتر اذیت شی . خلاصه مامان بدجوری میمیرم براتخیلی ماهیییییییییییییییی آخه تو فرشته من . دوست دارمدوست دارم دوست دارم
راستیییییییییییی عاشق بیرون رفتنی تا من و بابا حاضر میشیم ذوق میکنی جیغ میکش میخندی قربونتتتتتتتتتتتتتتتت برم من .
اینه دنیای این روزای ما با تو دخمل گل باید خیلیییییییییییی مراقبت باشم شیطوووووووووووووووووون