عشق ما آنیساعشق ما آنیسا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

♥♥آنیسا فسقلی♥♥

عید دخملی سال 1392

1392/1/14 16:50
نویسنده : سمیرا
1,513 بازدید
اشتراک گذاری

عشقم چند وقت بود نرسیده بودم برات از عید و تعطیلات عید بنویم که با تو چطوری گذشت . شیرین ترین عید عمرم بود چون توام با ما بودی یکم شیطونی میکردی ولی باز همین بودنت خوب بود عزیزم . خوب امسال عید ما 6 روز اول و تنها بودیم برا اینکه بابا جون شما شیفت بودن یعنی 6 روز باید کامل میموندن سر کار 6 روز هم کامل میموندن خونه . برای همین ما هم تمام وسایلمون و روز اول عید بعد سال تحویل جمع کردیم و هول هولی رفتیم عید دیدنیامون و کردیم برای اینکه بابا ساعت 8 باید سر کار میبود و رفتیم بعدش موندیم خونه بابایی محمدت اینا . تو تمام این روزا کلی با خاله هات خوش گذروندی آخه اونا حتی یه نکن بهت نمیگن و اعتقاد دارن بچه هر کاری دوست داره میتونه بکنه چیزیرم که نمیخوای دست بزنه نزار جلو چشش . خلاصه کلی به تو خوش گذشت . روز 6ام عید که بابایی اومد کلی دل کندن از خاله ها سخت بود فدات شم چون تو این چند روز کلی بهشون عادت کرده بودی نفسم . ما همون روز  راه افتادیم سمت شمال با خاله شهلا و عمو محمد و خاله ساناز و مامان بزرگ و بابا بزرگت (با خانواده بابایی) اونجا ویلامون درست لب دریا بود تو هو که عاشق آب بازی .صبح که از خواب بیدار میشدی باباش ( تو به بابا پیمان میگی باباش ) میبردتت لب آب کلی ماسه بازی و شن بازی  وآب بازی میکردی تا میومدی ویلا میخوابیدی .دوباره بعد از ظهر روز از نو روزی از نو این 3 روز شمال کلا ماهی ما تو آب بود . ولی کلی بهت خوش گذشت تا از خواب بیدار میشدی انقدرررررررررررر شیرین تند تند میگفتی آّب آب که باباش نمیتونست نبرتت.اینم عکساش :

اینم عکسای تو ویلا . وقتی آنیسا لج میکنه

بعد از سه روزم برگشتیم خونه چون هوا خیلییییییییی سرد شده بود . بقیشم کلا تو خونه با باباش خوش گذروندیم فدات شم .

تا روز سیزده بدر .صبح از خواب پا شدیم فقط کار کردیم کلی خونرو تمیز کردیم تا ظهر توام کلیییییییییییی دختر خوبی بودی و همکاری کردی ولی جدیدا یه نمه دخترم غر غرو شده هر کاری میخواد بکنه باید انجام بده اگرنه گریه میکنه حتی اگه اون کار براش خطرناک باشه . توام همش اونروز پشت پنجره بودی و نی نی هارو نگاه میکردی .

ساعت 4 بعد از ظهر بود بابا گفت حاظر شید بریم بیرون ما هم از خدا خواسته زود زود حاضر شدیم و راه افتادیم رفتیم با ماشین یکم دور زدیم و کلی آدم دیدیم و مامانی کلی کیف کرد بعد بابا باباش رفتیم بستنی نعمت بستنی خوردیم .

آنیسا حاضر شده بره 13 بدر :

اینم بستنی باباش که من انقدررررررررر غصه خوردم که بستنی سنتی خوردم اینو سفارش ندادم . ولی باباش کلی از بستنیش به من داد

بعدشم رفتیم پارک سر کوچه مامان بزرگت اینا تا تو یکم بازی کنی . ولی تو مگه سیر میشدی یه عالمه تاب بازی کردی ولی تا میومدیم برت داریم جیغ میکشیدی . الهی فدات شممممممممممم من

اینم از عید امسال ما و سیزده بدرمون . قربونت برم ایشالله سال جدید سالی سرشار از سلامتی برای تو نی نی های خوشگل باشه . خیلی دوست داریم عشق مامان باباش

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (25)

ترش و شیرین زندگی خانمی و اقایی
14 فروردین 92 18:27
وای چقدر تیپ اسپرت به انیسا میاد.قربونش برم تو اون عکس که لج کرده هم خیلیییییییی بامزه شده.
لطیفه و طنز
14 فروردین 92 18:44
هروز با جدیدترین و خنده دار ترین جوک ها پذیرای حضور گرم شما هستیم ...
نیلوفر
14 فروردین 92 19:05
سلام
آنیسا جونی ماشالا چقد شما خوشمزه شدی،تو عکس پنجمی که میخوام درسته قورتت بدم عزیزم،خوشحالم که با وجود گل دختری عید بهتون حسابی خوش گذشته،امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشید و خدا آنیسا جونی رو حفظش کنه



مرسی خاله نیلوفر عزیزممممممممممم
مرسی که همیشه به آنیسا لطف داری و پیشش میای مهربون
یه عالمه دوست داریم
ایشالله سال خوبی برای شما و عزیزانتون باشه
بوووووووووووووووووووس گنده از طرف آنیسا
متین من
15 فروردین 92 0:47
سلام سمیرا جون سال نومبارک باشه هم به تو وهم انیسا جون ایشالا که مسافرت شمال تون هم خوش گذشته باشه واین بوسسسسسسسسسسس ها هم تقدیم انیسا جون
مهسا(مامان هستی)
15 فروردین 92 11:55
ایییییییییی جونم چه عکسای نااااازی عاشق اون عکسی که داره ناز میکنه شدم خیلییییی بامزست ایشالاا همیشه به سفر خوشی
سمیرامامان پرنیان
15 فروردین 92 20:24
عزیزمممممممممممممم کلی حال کرده کاملا معلومه امیدوارم که همیشه خوش باشید
مامان بهی
15 فروردین 92 21:23
سلام به آنیسا جونممممممم و مامان ماهش وااااااااااااااااااای چه بزرگ شده دخملیییییی: * قربون لج کردنت برمممممم منننننن
سمیرا مامان اهورا
17 فروردین 92 0:47
سلام دخمل مخملی عیدت مبارک عزیزم چقدر بزرگ شدی ماشاا... همیشه به وبت سر میزنم اما اکثرا خاننده خاموشم عزیزم خوشملک خیلی شبیه باباشیااااااااا ماشاا... سمیرا جون سلام سال نو مبارک کلی دلمو آب انداختی با این عکسای خوشمزه هم بستنیه هم آنیسای عزیزم ببوس دختر نازو
مامان پارمیس
18 فروردین 92 0:06
فدات بشم دختر قشنگممممممممممممممممممم ایشالله همیشه خوش باشی عجقممممم
مامان دخملی
18 فروردین 92 0:14
سلام الهی من فدات بشم
مامان نگار
18 فروردین 92 14:22
سلام عزیزم مرسی که کامنت گذاشتی عید آنیسای خوشگلمم مبارک باشه ایشالا. با اینکه تا حالا از نزدیک ندیدمش اما خیلی خواستنیه ماشاا.. راستی مامانش خیلی هم خوش تیپه. خوشحال میشم بیشتر با هم آشنا بشیم عزیزم. بوووووووووس
شقایق مامان آرشا
20 فروردین 92 22:22
وای اون عکش که 4 مرواردید را به نمایش گذاشتی خیلی خوردنی شدی
مامان نگار
21 فروردین 92 11:09
سلام خاله جونمممممممممم. کجایی بابا؟ این همه ذوق کردم که مامان عکسامو برات بذاره. دیر میاییااااااا مرسی که این قدر لطف داری عزیزم. راستی یه سوال دارم سمیرا جون: سر آنیسا هم از این پوسته ها که تو موها هست می زد؟! نگار خیلی داره هنوزم خوب نشده دکترش میگه میره اما من عجله دارم یک کم! بوووووووس
مامان روژینا
22 فروردین 92 1:14
سلاااااااااااااااااام سمیرا جونم عیدت مبارک عزیزم واااااااااااااای که انیسای من چه ناز نازی شده هزار ماشاا... به به خوش به حالتون شمال بودین دلم خواست قربونت برم من انیسا جونم که کلی خوش گذروندی سمیرا جونم احیانا بستنی نعمت همون بستنی نعمت کرج نیست؟اگه اونجاست که خهههلی خوش مزست بازم دلم خواست
یک عاشقانه آرام
22 فروردین 92 11:25
سلام سمیرا جونم خوبی؟سال نوت مبارک.فکر کردم دیگه باهام قهری آخه اصلا بهم سر نمیزنی... ماشالله آنیسا چقدر بزرگ شده عاشق اون دندوناشم موش موشک مننننننننن
maman taraneh
23 فروردین 92 22:16
آنیسا جونم نوش جونت باشه عزیزم خانم خانما .............بوس
یک عاشقانه آرام
25 فروردین 92 14:51
سلام دوست جونییییی آنیسا خوبه؟ موسسه ما یه موسسه آموزشی حقوقیه.آمادگی برای کارشناسی ارشد و وکالت
مامان ترانه
25 فروردین 92 15:21
سمیرا جون خصوصی داری
متین من
27 فروردین 92 1:23
بیا سمیراجون با پست جدید دلمون تنگ شد
مامان آراد(خاطره)
27 فروردین 92 11:33
واییییییییییی چه تیپی زده این دخمل ناز... معلومه از اون دخملای خوش لباسهااااااااااااااا قربونت برم.... سال خوبی داشته باشی عزیزم
مهسا مامان کیارش
30 فروردین 92 17:59
وای که چقد ملوس شدی عزیزم خوش گذشت خانمی همیشه به گردش و تفریح باشی عزیزدلم
حسین
2 اردیبهشت 92 23:52
سلااااااااااااام خانومی خیلی ممنون که یهکم سرزدی منم طاقت نیاوردم عکسات گذاشتم تو وبلاگم از مامان خیلی تشکر کن اینقد خوشحااااااااااال شدم که خدا میدونه همنیکه منو داداش خودش میدونه یه دنیا ممنون انشالله لیاقت این برداری داشته باشم حالم خوبه بخشید ناراحتت کردم از دعای شما بهترم همه چیز دست خداست خداروشکر تا حالا کسی نرنجوندم انیسای من همیشه تو قلبمیاز صمیم قلب دوست دارم شاید خدا بزودی یه دختر یا پسرعمو بهت بده البته من مثل مامانت حوصله ندارم همون نده بهتره البته جای تو رو نمیگره مطمین باش کاش بودی گازت میگرفتم دلت شاد و لبات خندون از دعات ممنونم مطمینم از دعای دل پاگ توست که حالم خوبه دو روز خوب خوبم
لیلا مامان پرنیا
10 اردیبهشت 92 19:48
کیست مادر؟ نقشه ایجاد ما کیست مادر؟ بانی بنیاد ما قلب او سرچشمه امید هاست سینه او مشرق خورشیدهاست دوست عزیزم روز مادر پیشاپیش مبارک
مامان آراد(خاطره)
10 اردیبهشت 92 22:11
سلام سمیرا جون...عزیزم روز شما هم مبارک بفرما خصوصی
farnoosh
5 تیر 92 22:11
نی نی قشنگی داری ناز امیدوارم زیر سایه پدر مادرش باشه ا به وبلاگم سر بزن و نطرتو دربارش بده و در نطر سنجی شرکت کن عزیزم اگه با تبادل لینک موافقی بهم خبر بده