یه روز با وعده های غذایی آنیسا و اولین جایزه و مرسوله پستی
آنیسا امروز تصمیم گرفتم برات از تمام چیزایی که هر روز میخوری عکس بگیرم .تا بعدانا ببینی من چه برنامه ایی داشتم تا تو یکم غذا خور شدی کشتی منو . از اول صبح شروع میکنم
اول صبح ما با هم صبحونه میخوریم تو عاشق نون پنیری و من برات لقمه های کوچیک میگیرم تا بخوری روشم گردو رو ریز میکنم و میباچم تا راحت تر بخوری اینم عکس صبحونه آنیسا خانوم :
بعد از نون پنیرگردوتم موزت با اشتها میخوری آخه موز خیلی دوست داری عزیزم و بعدشم دو تا دونه بیسکوییت مادر و یه شیشه شیر میخوری. فدات شم من که صبحونرو از همه بهتر میخوری.
اینم لقمه کوچیک کوچیکایی که مامانی برا جوجش میگیره روشم اونا گردو :
بعدش یک ساعت بعد هر میوه ایی که تو خونه داشته باشیم برات میارم تا جلو تلویزیون که داری سی دی هاتو میبینی بخوری عزیزم امروز برات انگور اوردم تو عاشق انگوری آخه :
بعدشم نوبت قطره آهنته دختر گلم تا همیشه سالم سلامت باشی . خیلی از دارو خوردن بدت میاد ولی من مجبورم بهت بدم دیگه چی کار کنم خانومی . بعد از قطره آهنتم یه دل سیر شیر میخوری.اینم قطره آهنت که دندونارو اصلا سیاه نمیکنه :
بعدش من برات ناهارتو آماده میکنم خانومم . تو عاشق غذاهایی هستی که خودت بتونی با انگشت برداری و بخوری و کلا از اینکه کسی بهت غذا بده خوشت نمیاد برای همین امروز برات مرغ درست کردم با سبزیجات پخته شده تو آب مرغ و یه لیوان دوغ که شما بهش میگی دوب و عاشقشی عزیزم . اینم ناهار آنیسا خانومم :
بعدش نوبت قطره مولتی ویتامینت عزیزم که هر وقت بهت میدم خودمم یکم ازش میچشم آخه یاد بچگیم میفتم منم از این سانستولا میخوردم مامان جونم :
بعد شما میری و یکی دو ساعت میخوابی عزیزه دلم و تا بیدار میشوی میری سر فیریزر و بستنی میخوای . عاشق بستنی فالوده :
بعدشم رفتیم خونه مامانی اینا و شما شام ماکارانی که خیلییییییی دوست داری خوردی :
اینم از یه روز وعده های غدایی عشقم تو یک سال و نیمگیش . دوستت دارم عزیزم نوش جونت فدات شم .
خبر خبر : آخ جونمممممممممممم بلاخره جایزه های مسابقه نی نی شکمو نی نی وبلاگ رسید دستت درد نکنه نی نی وبلاگ دخترم از خواب پاشد بسترو دید کلی ذوق کرد و براش خیلی جالب بود که یکی براش سی دی فرستاده کلی عشق کرد . اینم از اولین جایزه و مرسوله پستی آنیسا خانوم :
اینم انیسا خانوم خوابالو با جایزش :
مبارکت باشه خانوم خوشگله
دیشب خونه مامانی اینا بودیم شما ساعت 10 شب هوس کردی بری بیرون خاله هام بردنت تو پارکینگ همسایه بابا اینا هم یه دختر ناز داره اسمش آرمیتاس تا صدات و شنید سریع اومذد تو پارکینگ . خودش میگه من عاشقققققق آنیسام انقدر دختر مهربونیه که نگو . خلاصه ما تا ساعت 12 شب تو پارکینگ بودیم شما کلی با بچه ها ( آخه عرشیا هم اون یکی همسایه بابام اینا هم اومد ) بازی کردی و کیف کردی خانومی . اینم عکسای دیشب :
دوست دارم مامانیییییییییییییییییییییییییییییییییییی .