عشق ما آنیساعشق ما آنیسا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

♥♥آنیسا فسقلی♥♥

عيدت مبارك دخترممممم

آنيساي من زيباي من عيدت مبارك  شيرين ترين روياي من عيدت مبارك فصل بهاران شد لبت پر خنده بادا اي غنچه ي نوپاي من عيدت مبارك پايان شد اين شب و سحر نزديك آمد يادآوره يلداي من عيدت مبارك من ميروم تا كامي از دريا بگيرم با من بيا همپاي من عيدت مبارك  گويا كه شب ديگر به پايانش رسيده روشنگر شبهاي من عيدت مبارك ديگر هراسي از شب و ظلمت ندارم اي نور روح افزاي من عيدت مبارك   بي اندازه دوست دارم آنيسام ايشالله سالي پر از سلامتي و خوشي داشته باشي عزيزه دلم عاشقانه دوست داريم .     ...
4 فروردين 1392

تولد یک سالگی دخترم

آنیسام باورم نمیشه که این یک سال انقدر زود گذشت . این یک سال با تمام سال های زندگی من فرق میکرد . نمیتونم برات بگم که چقدر خوشبختم که تو رو دارم . چقدر هر دفعه که نگات میکنم احساس خوشبختی میکنم . هیچی هیچی هیچی از خدا نمیخوام جز سلامتی و خوشبختی و خوشحالی تو . دوست دارم . به معنی واقعی دوست دارم . نمیدونم تا حالا این حس وتجربه نکردم . چقدر حس شیرین و سختیه مادر بودن . خدایا شکرت خدایا 100 هزار مرتبه شکرت .مرسی که گذاشتی طعم این حس قشنگ و بچشم . خدایا به بزرگیت قسمت میدم مراقب دختر من باش . فقط همین تولد یک سالگیت مبارک شیرین ترینم . من و بابا عاشقانه دوست داریم و تمام عمرمون و به پای و خوشبختی تو میریزیم . آنیسا برام بمون . کنارم ب...
26 اسفند 1391

12 ماهگی و راه افتادن آنیسا

سلام مامانی ببخشید خیلی وقته نرسیدم بیام اینجا برات بنویسم دخملمممممممم انقدر شیظون شدی که نگوووووووو همش داری شیطونی میکنی یه لحظه یه جا بند نمیشی مامانی دیگه نمیرسه بیاد پای نت . فدات بشم من بزرگ شدی . 25 اسفند تولدته انگار نه انگار که یک سال گذشت این 1 سال شیرین ترین روزای زندگی من بود با وجود تو . آنیسا خیلی دوست دارم و هر روز این احساس بیشتر میشه . نمیتونم حتی چند لحظه از خودم دورت کنم شیرین من . از پیشرفتات بگم که یه عالمه تو این دو ماهه تغییر کردی . کلمه هایی که میگی : آب ماما بابا بییم (بریم ) دس (دست ) بیده (بده ) بوف (غذا) قربون شیرین زبونیات برم من . تا میگیم آنیسا بای بای کن تندی دستاتو تکون میدی . آنیسا بوس کن ...
29 بهمن 1391

10 ماهگی . 2 تا دندون دیگه . مسافرت شمال

عزیزههههههههههههههههههههه دلم 10 ماهگیت مبارک باشه عسل مامان .ایشالله 100 ساله شی فدات شم . مامانی ببخشید این چند وقته کم میرسم بیام وبلاگت و آپ کنم عمو کامران از آمریکا اومده دوباره و یه عالمه برات کادو های خوشگل اورده بعدا عکس همشو برات میزارم . این دو هفته همش خونه بابا اینا اییم تا بیشتر ببینیمش جمعه هم میره دوباره . یه خبر خوببببببببببببببببب دیروز دیدم دو تا دندون بالای آنیسا خانومم در اومد بعد از کلی اذیت کردن دخمل گل من . دندون بددددددددددددددد .حالا آنیسا 4 تا دندون داره . خاله شقایق قبلا بهت میگفت آنیسا بی دندون ولی الان میگه دخملم کم دندونه نه بی دندون . هفته پیش همگی با هم رفتیم شمال ماسوله . وای آنیسا خیلی خوش گذشت ...
30 دی 1391

آنیسا و شیرین کاریاش تو 9 ماهگی

عشقه مامان اومدم برات بنویسم این چند وقته چه کارایی یاد گرفتی . خیلی شیرین شدی فدای کارای قشنگت بشم من. یاد گرفتی خیلی خوشگل دست میزنی . تا برات دست میزنیم دستای خوشگل کوچولوت و میبری بالای سرت و نانای میکنی و تند تند خودتو تکون میدی من برات ضعف میکنممممممممممم به خدا . کلمه هایی که میگی فدات شم : تا میگیم یکککککککک دو پشت هم میگی سههههههههههههه   (عاشقتممممممممم ) بابا مامان بییم ( بریم ) بیااااااااااااا بهههههههههه ( خوردنی که میبینی تند تند میگی به ) چیزی متعجبت میکنی میگی : اوووووووووووووه همه جارو میگیری و میری بالا . از پله های خونه عین فرفره بالا میری ولی نمیتونی فعلا پایین بیای .. خیلییییییییی خوب چهار دست...
9 دی 1391

اولین یلدای آنیسامون

عزیزه دلم اولین یلدات مبارک باشه خانومم . به مناسبت اولین شب یلدات من و بابا تصمیم گرفتیم یه مهمونی کوچیک برات بگیریم . برا همین خانواده مامان و بابا و رو دعوت کردیم شب خونمون . بابایی (بابای مامان ) هم خیلی زحمت کشیدن و برای تو سفره شب یلدا هدیه اوردن . صبحش من رفتم خونشون و یه سری شو با خاله شقایقت تزیین کردیم . خلاصه خیلی شب خوبی بود و کلی به تو کوچولوی نازم خوش گذشت و هر شیطونی که دوست داشتی کردی . الهی فدات شم . اینم عکسا : این کارترو خودم برات طراحیش کردم و بابایی چاپش کرد و دادیم اون شب به عنوان یادگاری به مهمونا : اینم عکس موش مامان بالباس هندونه ایش البته بیشتر شبیه کفشدوزکی بود چون روش یه کفش دوزک گنده بود پشتش شبیه هندونه ...
1 دی 1391

آنیسا ویه عامله کادو

عشقه مامان اگه بدونی چقدر خوردنی شدی . مامان بابا رو قشنگ میشناسی و صدامون میکنی . همه جارو میگیری و بلند میشه و به کمک همه وسایل خودتو به هر جا بخوای میرسونی . از پله های خونه بالا میری چهار دست و پا . دست دستی میکنی نانای میکنی . خلاصه عشقییییییییییییی تو عشق . امروز میخواستم یه کم از کادوهایی که خاله شقایق برات اوردرو برات بزارم که بزرگ شدی ببینی چه خاله ماهی داری . همشو نرسیدم عکس بزارم انقدر زیادن فدات شم .خاله شقایق و خاله پگاه عاشقتونمممممممممممم مرسییییییییییییییی . خوب اول از یه چندتا عکس قشنگ از خودت شروع میکنیم . این مرواریداته عشقههههههههههههه من قربون اون دندونای خوشگلت بشم مننننننننننننننننننننننننننننننننن. آنیسای ...
24 آذر 1391